. . . . . به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
آن چه را عقل به یک عمر به دست آورده است
عشق یک لحظه کوتاه به هـم می ریزد
آه، یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد . . . .
فاضل نظری
تقدیم به دوست داشتنی ترین پنهان من...، تقدیم به تو که هرگز نخواهی دانست، تو عشق پنهانم هستی...
نگاه های گرم و مشتاق تو، مرا هر روز دیوانه تر کرد، من رویاهایم را در خیالم هر روز و هررو ز با تو می بافم، عشق تو قصه عشق ممنوع است... من نباید عاشق تو باشم...
من نباید با تو رویاهایم را ببافم...
من نباید مشتاق و دیوانه نگاه های عاشق تو باشم...
اما من هر روز برای دیدن تو، عاشقتر از پیشم...
کاش می شد عشقت را فریاد کنم تا همه بدانند تو همه رویای من هستی...
چه حیف که عشق ورزیدن به تو، در دید دیگران، احمقانه ترین کار من است...
عشق من به تو، از دید دیگران، دیوانگی است
آری درست است... که من دیوانه تو هستم، عشق و جنونی که هرگز نباید از آن چیزی بدانی، می دانی چرا؟؟؟ فقط برای خودت
می ترسم بدانی که عاشقم کردی، آنوقت تو را مجنون تر کنم، می ترسم بخواهی با همه بجنگی و به تو آسیب برسد...
نمی خواهم هرگز به تو آسیبی برسد، هرگز و هرگز ...
عشق من، من تو را تا ابد در قلبم خواهم پرستید
اما نمی دانم تو مرا فراموش می کنی یا نه؟؟؟
فقط بدان برای شنیدن صدای گرم و دوست داشتنی ات هر بار و هر بار تمام وجودم لرزید
بدان نگاهت مرا دیوانه کرد...
بدان در رویاهای شبانه من، تنها تو بودی عزیزترین من...
عزیزم، اگر روزی از عشقم به خودت با خبر شدی،
بدان که عشق تو در قلبم نخواهد مرد...
تا ابد، تا لحظه آخر عمرم ، هنوز هم دلم برای شنیدن صدای تو می لرزد و
هنوز هم دلم برای داشتن تو غرق تمناست...
زیباترین پنهان من، عاشق تو هستم...
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤